شعر در مورد دوست
بقیه در ادامه مطلب
در این مطلب سعی کرده ایم حدود ۱۰۰ شعر از اشعار زیبا را در مورد دوست برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وب ه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
شعر درباره دوست
«از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن»
شعر درباره دوستی
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می ارزد !
دوست واقعیست و تو بهترین گنجی . . .
شعر درباره دوست داشتن
«از محبت، نار نوری میشود// وز محبت، دیو حوری میشود»
شعر درباره دوستی
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
( فاضل نظری )
شعر درباره دوستان
«از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است// از یار ناز خوشتر و از من نیازها»
شعر درباره دوست خوب
به سلامتیه رفیقی که می تونست دورت بـزنه اما دورت گشـت
«اگرچند، بدخواهکشتن نکوست// از آن کشتن آن به که گرددت دوست»
شعر درباره دوست باوفا
نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـکنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این کوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !